منصور

شب طبق معمول تلگرام رو باز می کنی.... ولی یه چیزی عجیبه... خیلی از بچه ها عکسشون با منصور رو گذاشتن واسه آی دی پیکچرشون!.....اولین گروه رو که باز می کنی گروه بچه های دانشگاست در مورد تصادف اتوبوس توش بحث شده... بحث بی حوصله رد می کنم.... تا وسط بحث یهو عکس منصور رو می بینم... زیر عکس نوشته بنابرشایعات منصور صفری جز کشته شدگان تصادف اتوبوس سربازهاست... این خبر تو چند تا از کانال ها و گروه ها می بینم...
...
...
...
...
...
...
...
...
...
...
...
منصور خاطراتت دارن تو ذهنم رژه میرن... یادت پایدار.
خدا آخر عاقبت هممون رو ختم به خیر کنه. خدا به خانوادت صبر بده
ولی من هنوز منتظرم که شیرینی پایان خدمتت رو بخورم
۱۰ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰
مصطفی فتاحی اردکانی

شاید باورتون نشه

شاید باورتون نشه ولی سحر گذشته، سحری دعوت بودم. خیلی خوب بود
۸ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
مصطفی فتاحی اردکانی

تا سحر بیدار من

یکی از مشکلاتی که توی ماه رمضون گریبان گیرم شده اینه که تمام برنامه هایی که تو روزای عادی انجام می دادم الان جمع شدن تو فاصله بین افطار تا سحر تازه یه سری کارهای جدید هم اضافه شدن
۷ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
مصطفی فتاحی اردکانی

یا علی گفتیم و عشق آغاز شد

بین دعا و مناجات هایی که داریم، دعا ها و مناجات های روایت شده از حضرت علی (ع) یک حال و هوایی مخصوص دارد. از دعای کمیل و مناجات شعبانیه گرفته تا مناجات "مولای یا مولای...."
همه این ادعیه یه جوری عشق بازی با خدا رو تو خودش داره، یه جور ناز کردن...
خدایا من خیلی گناهکارم ولی تو که حد بخشایندگیت از گناهای من بیشتره....
خدایا تو که تو این دنیا این همه به من حال دادی، آبروم که نبردی هیچ آبرومندم هم کردی، خدایا من به این آبرو و این زیر سیبلی رد کردنت اون دنیا بیشتر نیاز دارم.....
خدایا اگه منو بندازی جهنم، من به جهنمیا میگم که دوست دارم....
خدایا من بنده ام تو سروری، کی میخواد بنده رو ببخشه جز سرور؟؟؟
۷ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰
مصطفی فتاحی اردکانی

درد....دوا

1. سال اول دانشگاه-نمازظهر و عصر-مسجد: بین دو نماز حاج اعلام کرد که بعد از نماز عصر مراسم بدرقه کاروان کربلای دانشگاه است. تمام نماز عصر احساس خفگی داشتم. چیزی سخت گلویم میفشرد. من هم اسم نوشته بودم ولی نتیجه قرعه کشی چیزی نبود که من می خواستم. جلوی اتوبوس مثل بچه هایی که از پدر مادرشان خداحافظی می کنند اشک ریختم.......
2. سال آخر دانشگاه-دفتر نهاد: باز هم همان فشار بود. به سختی جلوی خودم رو گرفته بودم. صدای دختری از قسمت خواهران می امد که داد میزد:"امام حسین طلبیده شما نمیطلبید". بازهم نتوانسته بودم بروم. همه چیز درست بود. یک دفعه نشد. کارمند نهاد رو به من و در جواب آن دختر گفت:"خب، خواهر من اگر امام حسین طلبیده بود، ما هیچ کاری نمی تونستیم بکنیم"..... همین کافی بود....اشک و آه
3. الحمدلله

+ همه عزیزانی که نظر لطف دارند و برای خوندن نوشتجات من وقت میذارند رو به اسم دعا خواهم کرد. هم اونایی که نظر میدن هم اونایی که چراغ خاموش میان
۱۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
مصطفی فتاحی اردکانی

لطفا قضاوتم کنید

قضاوتم کنید. هر چند که با کفش های من راه نرفته اید.

1-یک زمانی بود که خیلی منتقد بودم به زمین و زمان ولی الان تصمیمم بر این است که فقط خودم رو نقد کنم به عبارتی به جا اینکه هعی از این و اون بنالم سعیم رو بذارم رو این که خود رو شبیه به انسان آرمانی ذهنم کنم

2- یکی از چیزهایی که باید در خودم تغییر بدم ترس از قضاوته. باید به جای اینکه جلوی نظرات بقیه جبهه گیری کنم، نظرات رو بشنوم و به بهترینش عمل کنم.

3- پس قضاوتم کنید هر چند با کفش های من راه نرفته اید
۹ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
مصطفی فتاحی اردکانی

بادیگارد

داشتم یه متن بلند بالا در مورد فیلم بادیگارد می نوشتم ولی پاک کردم. آخه من کی ام که بخوام فیلم نقد کنم. والا.... فقط چندتا نکته:
1- به این اعتقاد ندارم که هر فیلمی ارزش یک بار دیدن را دارد. برای دیدن بعضی فیلم پول و وقت صرف کردن عین اسرافه. ولی این دلیل نمیشه که برای خوش بودن تو یه جمع دوستانه به تماشای فیلمی مثل " پیتزا مخلوط " نرم.

+ تنهایی رفتم بادیگارد دیدم


2- این فیلم تماشا نکنید، ببینید. به نظر من پیام هایی که به صورت نامحسوس تو فیلم داده شده خیلی مهم تر جریان فیلمه ولی این چیزی از پیام اصلی فیلم کم نمیکنه.

3- تو سینما سکوت رو رعایت کنید.

4- اکثر نهاد ها و سمن های فرهنگی از بی پولی می نالند. اما همیشه دنباله این هستند که برای استفاده از خدمات یک نهاد یا سمن فرهنگی دیگر نیم بها هزینه کنند. نکنید این کار رو. ماشالا اعضا به اندازه یه بلیط سینما یا موزه یا حق عضویت کتابخونه پول دارند. با پرداخت کامل هزینه خدمات فرهنگی به اعتلای فرهنگ کمک کنیم.
+ این نظر شخصی منه و با تمام پافشاری که روی اون دارم ولی گاها مجبور شدم زیر پا بذارمش.


پ.ن:
+ برام دعا کنید. برام به اسم دعا کنید.
+برای همه دعا کنید. برای من بیشتر دعا کنید.
+ همین الان که اینو خوندی دعا کن. بعد هم دعا کن.
+کلا دعا کنید.

۱۴ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
مصطفی فتاحی اردکانی

لذت های کوچک

تحصیل در شهرهای دور از خانه با تمام سختی هایش گاها لذت های کوچکی هم دارد. قسمتی از این لذایذ بر می گردد به شکل ظاهری آدم در همدان مو هایم را بلند کردم، انوواع مدل های ریش را امتحان کردم، از این کلاه هنری ها خریدم گذاشتم سرم. ولی بعضی وقت ها می توان این لذایذ را در کنار خانواده هم تجربه کرد.

وقنی آماده می شی بری حموم. ماشین ریش رو هم بر می داری. ولی خبری از اصلاح ریش نیست، بلکه این دفعه خوددت استاد سلمانی و می شوی و سرت را میزنی.




+کچل ولی نه اونقدرا

+ قبلا که موهام هم بلند بود خودم موهام رو اصلاح می کردم.
+تو دانشگاه هم چند باری بچه ها رو اصلاح کردم
+یاد این فیلم ها افتادم که یارو میره تو دستشویی همه موهاش رو میزنه مخصوصا جیسون استاتهم


۹ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
مصطفی فتاحی اردکانی

عید اومد بهار اومد ......

عید اومد
بهار اومد
تو خوابی اما.....




+ همین
۵ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
مصطفی فتاحی اردکانی

کتاب خریدم

نمایشگاه کتاب یزد
حقیقت امر غرضم از رفتن به نمایشگاه خرید چند کتاب برای کنکور ارشد بود و همین کار هم کردم ولی در آخرین لحظات یکی از دوستان پیشنهادی داد که نتوانستم رد کنم.
کتاب ترانه های حسین صفا به نام " من کم تحملم" که اکثر ترانه های کتاب زنده کننده خاطره هایی است که به سبب صدای خش دار محسن چاووشی در ذهن من ثبت شده است.

#من_یک_چاووشیستم

۱۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
مصطفی فتاحی اردکانی