علاقه مندی به یک تیم فوتبال دلایل مختلفی داره.یکی چون همراه با برادرش رفته استادیوم از اون به بعد طرفدار اون تیم شده. یکی دیگه با دیدن التهاب باباش سر دیدن بازی یه تیم به یه تیم علاقه مند شده. شاید هم یکی باشه که سر کل کل تو بچگی رفته و طرفدار تیم رقیب طرف مقابلش شده. ولی من تا اونجایی که یادم میاد. نه برادری داشتم که خوره فوتبال باشه. نه پدری که برای تماشای فوتبال وقت بذاره. نه دوست فوتبالی که کل کل داشته باشیم. من با دیدن بازی تیم های محبوبم از تلویزیون اول منچستری و بعد پرسپولیسی شدم.

از اونجایی که من هنوز به سی سالگی نرسیدم پس آخرین قهرمانی لیورپول رو نباید در ذهن داشته باشم. و چون من از بدو تولد هم منچستری نبودم حتی کری خوانی های لیورپولی ها هم برایم آشنا نبود. طرفداران لیورپول برای من افرادی بودن که معمولا در بحث های فوتبالی در گوشه ای ساکت می نشستند و گاها به عنوان یک فرد بی طرف وارد بحث می شدند و اون هم با تیکه ای از طرف ما به مثابه لگدی بر مرده مواجه بودند. ولی همیشه این افراد برای من قابل احترام بودند چون که هیچ گاه با افول تیم خود سراغ تیم دیگری نرفتند و یک روز طرفدار میلان، رئال، بارسا، دورتمند، منچستر سیتی نشدند. 

این روحیه ثبات لیورپولی ها رو خیلی دوست دارم مخصوصا اینکه الان به ثبات در شعار هم رسیدن و آخر هر فصل میگن :" ایشالا فصل بعد"