من تا قبل از وزود به دانشگاه لب به هیچ دودی نزدم. یعنی چنان پاستوریزه بودم که اگر مینی بوس دود زایی هم کنارم رد می شد. لب به دودش نمی زدم. ولی بودم، در جمع هایی که قلیون و سیگار برایشان چیز عجیبی نبود.
سال اول دانشگاه به واسطه تعارف دوستان با اسباب سرگرمی به نام قلیون آشنا شدم. که گاها تنها سرگرمی جمع های دانشجویی بود. و پس آن باز هم به تعارف دوستان با سیگار....
البته قلیون به واسطه مراحل آماده سازی همیشه و همه جا در دسترس نبود. ولی سیگار رفیقی بود که همیشه و همه جا کنار آدم می موند.
البته زمان رفاقت من با دود مدت زیادی طول نکشید. چون یک روز در راه بازگشت از دانشگاه در حال سیگار کشیدن بودیم که به خودم آمدم من! کسی که لب به دود نمی زد. در عرض یک هفته تقریبا روزی دو سه نخ سیگار کشیده بودم. از همون جا سیگار رو گذاشتم کنار و در تعارفات بعدی دوستان همیشه همراه می گفتم که الان نمیخوام. تو ترکم. دستت درست.......

چرا اینا رو اینجا گفتم؟

چون دیروز با خبر شدم یکی از دوستان ورزشکار که به شدت خوش هیکل و نیرومند بود گرفتار دام اعتیاد شده. که حتی قدرت بالا کشیدن دماغش را هم ندارد . آنهم به دلیل شب نشینی ها دوستانه با سرگرمی قلیون....

دوستان عزیز من، خوانندگان وبلاگ، نمی خواهم شما را نصیحت کنم که دنبال دود نروید. چون رطب خورده کی کند منع رطب. ولی اگر برای اینکه سرگرم باشید، جلوی رفقا کم نیاورید، چون همه میکشن منم میکشم و .... دنبال دود درفته اید. کم کم بذارید کنار
سرگرمی های باحال تری هم تو گوشی موبایل پیدا میشه. تو جمع سیگاری ها بگی من نمی کشم یا تو ترکم خیلی هم کلاس داره.
اگر هم می گی فشار زندگی خیلیه.... نمیشه بدون سیگار تحمل کردو باید بگم سیگار که بکشی از فشار زندگی کم نمیشه. یه کاری کن فشار کمتر بشه. نه اینکه فشار رو کمتر حس کنی