1-مهدی شادمانی رو نمی شناختم. و طبیعی بود که روند مریضی و فوتش برایم اهمیتی نداشته باشه. دیروز خیلی اتفاقی بعد از مدت ها یک سری به توئیتر زدم. و آخرین توئیت مهدی شادمانی نظرم رو جلب کرد. این جلب نظر باعث شد برم و پیج توئیترش رو ببینم. اولین فکری که به ذهنم خطور کرد این بود که وخیم شدن وضعیت بیماری یاد خدا رو تو دلش زنده کرده. ولی متنی که او تو توئیتر منتشر می کرد. چیزی نبود که از کسی با وخامت حال باشه.
امروز به واسطه پست بلاگی از آن خود با صفحه اینستا مهدی شادمانی هم آشنا شدم. و حسرت خوردم چرا زودتر اینستاگرامش رو فالو نکرده بودم. پیشنهاد می کنم اگر دنبال روحیه پر امید و شکرگزار می گردید پست های مهدی شادمانی رو بخونید.

 

2- ایشالا ادامه سفرنامه در مشکین شهر و گردانه حیران و قلعه رودخان رو بعد از دهه اول محرم می نویسم.

 

3- دلم میخواد برگردم به روزای اولی که این بلاگ رو شروع کرده بودم. فراغ از هر چیز فقط برای دلم بنویسم.

 

4- طبق قرار گروه کتابخونیمون تو ماه محرم کتاب نامیرا رو میخونم. امسال اقبال ویژه ای به این کتاب شده. شاید بعدا در موردش نوشتم. همچنین قطعا کتاب " مناجات الغافلین" رو خواهم خرید. و کتاب "کآشوب" رو تو صف مطالعه قرار خواهم داد.

 

5- آیا صدای " هَل مِن ناصرٍٍ ینصرنی" رو میشنویم؟؟؟؟؟