تمام ایران به مهمان نوازی معروفند. اما اقوام کرد و بلوچ در این زمینه شهره عام و خاص شده اند. مهمان نوازی قوم کرد رو تجربه نکردم. ولی در این سفر فرصت تجربه مهمان نوازی قوم بلوچ را داشتم. از زنگ های مکرر برای پرس و جو در مورد احوالات ما از آغاز سفر گرفته، تا همراهی دو ماشین از بم تا ایرانشهر جهت طیب خاطر ما.

ورود شب هنگام در هر شهری به طور یقین از جذابه های اون شهر در نگاه اول کم خواهد کرد. و شاید وضعیت بد سطل زباله و سگ های ولگرد در اول کوچه باعث سو تفکر نسبت به ایرانشهر می شد. ولی ورود به خانه میربان و گسترش سفره رنگانگ برای مسافرین خسته توانست تمام تفکرات غلط ما را عوض کند.

و باز بد غذایی من از لذت بردن از سفره رنگارنگ میزبان محروم کرد( +باید عادت غذایی ام را عوض کنم+ چرا مرغ آخه؟)

خوردن شام. و در ادامه شب نشینی و صحبت از هر بحثی کمی خستگی از تن ما خارج کرد. و خواب کوتاه سحرگاهی....
صبح روز بعد در خلال آمادگی جهت عزمیت به مقصد بعدی با ممانعت صاحبخانه رو برو شدیم. که تا ناهار نخوری امکان خروج از در را ندارید. پس بنابر پیش نهاد صاحبخانه در ساعات حضور در ایرانشهر سری هم به بازار زدیم.
بازاری زیبا و رنگارنگ از زی و آستین. حتما لباس های بلوچی را دیده اید. که با سوزن زن دوزی های جلوی لباس و آستین ها جلوه گری می کنند. به سوزن دوزی های روی لباس "زی" و به سوزن دوزی های آستین ها " آستین" می گویند. فرآیند ساخت این هنر دستی که منجر به لباس های گاها چند میلیون تومانی می شود کاملا ابتدایی است. ابتدا پارچه  به وسیله مهر هایی از جنس چوب نقش زده می شود. که این نقوش که معمولا با استفاده از مرکب سیاه ضرب شده اند در اصل نقشه سوزن دوزی را تشکیل می دهد. و سپس چرخ خیاطی یا دست زنان بلوچ وظیفه سوزن دوزی رابه عهده می گیرند.

و بعد از آن نشستن پای پیرمردی که میزبان رهبر در ایام تبعید بوده و بیان خاطرات زیبای خود از آن زمان.
و در آخر صرف ناهار و حرکت به سمت چابهار