یکی از وقایع بعد از ازدواج اینه که دیگه خودد به تنهایی نمی تونی برای خودت برنامه ریزی کنی و جالب تر میشه برات برنامه ریزی هم بکنن.

سفر به سیستان و بلوچستان و به صورت دقیق تر به بلوچستان از برنامه ریزی حضرت بانو پا گرفت و ما و خانواده ایشان بر همین اساس راهی بلوچستان شدیم. هدف اولیه سفر بازارهای شهر چابهار بود ولی با ممارست خودم و همراهی پدر زن گرامی بازدید از جاذبه ای گردشگری طول مسیر نیز به برنامه های سفر اضافه شد. هر چند تا قبل از شروع سفر از کنسل شدن آن استقبال می کردم ولی از اینکه این سفر تجاری و سیاحتی خاطره ساز عید امسالم بود اصلا نارحت نیستم. علت استقبال از کنسل شدن آن اصلا به خاطر صحبت هایی که در مورد سیستان و بلوچستان می شود نبود فقط و فقط یک دلیل داشت، خواب های نوروزی
کرمان - نرماشیر- ایرانشهر –کنارک – چابهار – منطقه حفاظت شده باهوکلات – راسک- سرباز- زهدان- بم
بعد از صرف ناهار و کمی استراحت قرار برآن شد که بازدید از مجموعه گنجعلی خان داشته باشیم. زیبایی که تقریبا در تمام شهر های مرکزی ایران قابل مشاهده است همین آثار فاخر معماری است. مغازه های مسگری و فروش پته بسیار جذاب تر فروشگاه هایی بود که سوغات معمول کرمان مثل زیره و قاووت و کلمپه می فروختند. از شناس ما مجموعه موزه حمام لطفعلی خان درنصف روز اقامت ما در کرمان به علت شستشو تعطیل بود.

برنامه سفر به این ترتیب بود که از اردکان شروع سفر ما بود ودر نهایت به چابهار ختم می شد و کمی تغییر در مسیر رفت و برگشت باعث گذشتن از شهر های زیبای استان های کرمان و سیستان وبلوچستان شد که اسم اونا به ترتیب می نویسم.

اینکه اسم خیلی از شهر ها در مسیر جا افتاده بابت عدم توقف ما توی اون شهر هاست.. مثلا یزد. شهری که از آن لنگه دنیا برای دیدنش می آیند ولی ما که همین بیخ گوشمان هست هنوز بافت تاریخی و جاذبه های گردشگریش رو ندیده ایم!

شهر اول کرمان:

کرمان اولین توقفگاه ما بود برای صرف ناهار. چون هنوز تا عید دو سه روزی فاصله بود خبری از ایستگاه ها و زلم زیبو های عیدانه اول شهرها توی کرمان به چشم نمی خورد. با کمی پرس و جو و به کمک گوگل مپ به یک سفرخانه رسیدیم، البته میل به قلیان یکی از همراهان هم بی تاثیر نبود.

چیزی که توی لیست ناهار جالب توجه بود غذای "بز قرمه" بود، که به خاطر اینکه من تقریبا بد غذا هستم و هیچ چیز در مورد این غذا نمی دونستم از امتحان کردن آن گذشتم، و بقیه همراهان هم به همین منوال سفارش غذا دادند، و به همین دلیل هنوز هم در مورد بزقرمه هیچ اطلاعاتی ندارم.

حرکت به سمت بم و از آنجا به ایرانشهر قدم بعدی سفر ما بود. در تماسی که با میزبان خود در ایرانشهر داشتیم. مطلع شدیم که به علت تفکر موجود در مورد سیستان و بلوچستان و جنایت ریگی (لعنت الله علیه) در جاده بم زاهدان در پی تدارک محل خوابی برای ما در شهر بم هست. که به علت اسرار ما بر حرکت در شب برای رسیدن به ایرانشهر قرار بر این شد با توقف در نرماشیر به همراه دو ماشین که آنها نیز مهمان میزبان ما در ایرانشهر بودند به سمت ایرانشهر حرکت کنیم.

نرماشیر

توقف کمتر از یک ساعته در نرماشیر و اتراق در یک پارک نوید یک شهر کوچک ولی جذاب را می داد ولی حیف که امکان ماندن بیشتر از زمان یک استراحت کوتاه و نماز مغرب و عشا وجود نداشت.

حرکت از نرماشیر یعنی ورود به خاک مهمان نواز سیستان و بلوچستان.