۲ مطلب در آذر ۱۳۹۷ ثبت شده است

یه ربع و دو سال

قرن خیلیه. یعنی واقعا خیلی زیاده. و فکر کنم ربع قرن هم نباید کم باشه. حالا من دیگه کی هستم که یه ربع قرن به اضافه دو سال هست که زنده هستم.

یلدایی که گذشت، روز قبلش دقیقا یه ربع و دوسال شد که من نفس کشیده بودم .

هنوز هم دوست دارم یه سیاهه درست کنم از آرزوی های روز تولدم مثل همون هایی که چند سال پیش درست کردم. ارزوی های بزرگ و کوچیک که برآورده شدنش واقعا خوشحالم می کنه. مثل کتاب مندار منطقی که بهم دادن. یا اون لاک پشت کوچولو که اسمش راسپینا بود و عمرش به دنیا نبود.
راستی آدم چقدر با چیز های دم دستی می تونه خوشحال بشه.

متنی که تو ادامه مطلب آوردم. تایپ شده از روی برنامه "اقیانوس آرام 2" هست. این برنامه از شبکه 2 پخش میشه. و این متن نوشته شده توسط یه جانبازه که مهمون برنامه بود. جانبازی که دو تا پاش قطع شده بود و این متن رو تو 27 سالگی جانبازیش نوشته. 


۳ نظر موافقین ۸ مخالفین ۰
مصطفی فتاحی اردکانی

روش دوم

معمولا وقتی کارهای بسیاری سر آدم بریزد. آدم ها دو تا واکنش دارند.
1- با برنامه ریزی کارها را سر و سامان می دهند و بعد از گذر از یک برهه زمانی با فشردگی کاری به دوران عادی زندگی برمی گردند.

2- بعد از شدت گرفتن فشار کاری. بیخیال دنیا شده. دست رو دست می گذارند تا فشار از رو برود. حتی به قیمت از دست دادن موقعیت های عالی.

روش دوم روش خوبی نیست. من را نصیحت کنید که روش دوم رو پی نگیرم.
۶ نظر موافقین ۴ مخالفین ۱
مصطفی فتاحی اردکانی