۴ مطلب در شهریور ۱۳۹۴ ثبت شده است

حاج آقا

این ترم تو دانشگاه راه میرم حس این حاجی بازاریا رو دارم از در دانشگاه که میام تو نگهبانی و دانشجو و استاد و... همه سلام می کنن
منم دستم میذارم رو سینه ام با سر جوابشون رو میدم 

یه حالی میده


۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
مصطفی فتاحی اردکانی

نصیحت

در دوران دانش آموزی از هم کلاسی هام میشنیدم که به خاطر درس نخوندن کتک خوردن یا اینکه به شدت دعوا شدن.

ولی من هیچ وقت این دو مورد بالا برایم اتفاق نیفتاد. نه اینکه درس میخوندم نه ( در حدی درس نمیخوندم که یادم نمی آد به غیر از امتحان نهایی دیپلم واسه امتحان دیگه ای درس خونده باشم- الان پشیمونم که چرا نخوندم)

ولی هر وقت از انتظار خانواده پایین تر میومدم یا اینکه الواتیم ( خواب و بازی با کامپیوتر) از حد میگذشت واکنش خانواده نصحیت پدرانه و خواهش های مادرانه بود که در مقابل هر دو حاضر بودم که با کمربند سیاه و کبود بشم ولی مقابل نصحیت و خواهش قرار نگیرم ( آخه حرف حق تلخه تازه جواب هم نداره)


امروز پس سالها دوباره نصحیت شدم........


خدیا بر پدر و ماردم رحمت ببار کما اینکه در کودکی مرا تربیت کردند

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
مصطفی فتاحی اردکانی

بازداشت می شوم

هوا گرگ و میش بود. رفتن خورشید سردی هوا رو ملموس تر می کرد. رفتن خورشید باعث می شد مردم هم کم کم از خیابان های شهر همدان بروند. و این ما دانشجویان غریبه بودیم که پس از پایان آخرین کلاس توی خیابان های خلوت شهر به سمت خانه قدم میزدیم. صدای کوبیده شدن برف تازه باریده ما را وادار می کرد بیش تر از پیش معطل کنیم و تا جایی که ممکن است رسیدن به خانه را به تاخیر بی اندازیم. من و دو تا از دوستانم که از سرما یقه های پالتو خود را بالا آورده بودند لیوان های قهوه خودمان را روی میز کافی شاپ گذاشتیم و مثل همیشه برای لذت بردن از فضا خیابان ها در سکوت قدم به خیابان گذاشتیم. چند قدم پایان تر سربازی بود که از سرما داشت دستان خود راه ها می کرد. گاهی به حالشان غبطه می خورم اگر کمی احساس لطیف داشته باشند این اجبار چقدر لذت بخش است در همین اوصاف کم کم جلوی کیوسک پلیس رسیدیم. کیفم رو بالا آوردم تا شال گردنم را بردارم که ناگهان صدایی من رو به خود آورد

- آقا میشه با من تشریف بیارید

بالا آمدن سرم مصادف بود با دیدن چهره افسر پلیس که دقیقا روبروی من ایستاده بود. تنها چیزی که از صورت مات و مبهوت من برمی آمد خروج صوت 

-م م م م  من؟؟؟؟

بود. افسر پرسید:

- شما دانشجویید درسته؟

-بله!

- دانشجوی دانشگاه صنعتی هستید؟

- بله

- لطف کنید با من بیاید و چند تا سوال رو پاسخ بدید

۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
مصطفی فتاحی اردکانی

یا امام رضا (ع)

لایق وصل تو که من نیستم
اذن به یک لحظه نگاهم بده
لشکر شیطان به کمین من است
بی کسم ای شاه پناهم بده


۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
مصطفی فتاحی اردکانی