آخه این چه وضعیه هم تریپ خداحافظی برداشتن مهدوی کیا و علی کریمی از پرسپولیس رفتن فرگوسن و اسکولز از منچستر ، دیوید بکهام هم که اسطوره باشگاه بود هم خداحافظی کرد آخه من تحمل این همه شکست عشقی رو ندارم
دارم رو برنامه داخلی یه موسسه ای کار میکنم اگه اینم رو قبول کنن دیگه نونم تو روغنه تبلیغات و طراحی گرافیکی سایتشون رو دادن به من این نرم افزار رو بگیرم دیگه گله گله
آقا ما یه بار زنگ زدیم به مدیر یه شرکتی میخواستم برم واسه کار آخرش هم نشد ولی دیگه ول کن شماره ما نیست پشت سر هم اس ام اس های تبلیغاتی و کاریش هم واسه من میاد باید برم باهاش مذاکره کنم
هم چی آرومه هاشمی اومده ..... قرار بود تو این وبلاگم حرف سیاسی نزنم اما اینو بگم بازم انتخابات بر اساس جو شد و عقل رفت کنار
امروز بعد از چند وقت سرم یکم خلوت شد البته درسا سر جاشون هستن ولی کاری جانبی که فقط اسمشون جانبیه کم تر شدن تازه امروز وقت کردم توضیحات درخت هافمن رو بذارم تو وبلاگ کلاس امیدوارم قابل قبول باشه
با چند تا از بچه های انجمن قرار شد که برای مسابقات روبوکاپ تو بخش شبیه سازی یه کارای بکنیم اما من خودم ترجیح میدم که با بچه های کلاس باشه شاید تابستونی مطرحش کردم تا چقدر استقبال بشه
نمی دونم من مشکل دارم یا مشکل از بقیه است .... گیری کردیماااااااا .... نارحتن از دستت مگه خلافش ثابت بشه.... یه روز چرا از کنار من رد شدی بهم محل نذاشتی؟؟؟ چرا اس ام اس میدی؟ چرا اس ام اس نمیدی؟ چرا حرف میزنی؟؟ چرا حرف نمیزنی و امثال این بهونه ها......
جون من ، من همینم دیگه باید شناخته باشیم .... من وقتی تنهایی دارم راه میرم اصلا تو این دنیا نیستم که بفهمم کسی اطرافم هست مگر اینکه چیزی باشه که توجه هم رو جلب کنه .... من همیشه حرفم رو میزنم خواهشا تحلیلش نکن که اینو گفت چون میخواست یه چیز دیگه بگه ولی نمی تونست یا از این حرفش چه منظوری داشت .... درسته همه حرفای من دو پهلو هستن ولی من ته دلم چیزی نیست اگه هم چیزی باشه رک و صریح میگم پس خواهشا یکم طرز فکرتون رو عوض کنید
جهت جلو گیری از هرگونه سوء برداشت:
این نگارش صرفا جهت رفع کدورت هاست به این دلیل که نگارنده نمیخواهد کسی از دست او ناراحت باشد و مخاطب خاص ندارد
جاتون خالی دیروز نه پریروز میانترم الکترونیک داشتم البته قرار بود پنجشنبه بگیره که طبق معمول دخترا با گفتن به "اسسسسسسستاد" تارخ امتحان عوض شد قبل از پنجشنبه یه کمی خونده بودم بعد که تارخ هم عوض شد بازم هم خوندم ولی احساس خوشایندی نداشتم .... بگذریم رفتم سر جلسه امتحان 3 تا سوال بود مبحث سوال سوم رو که نخونده بودم!!!!! سوال یک و دو رو راه حل رو بلد بودم ولی وقتی شروع کردم به نوشتن به جواب نمیرسیدم .......... یعنی کشته مرده این نوع درس خوندنم ....تازه بعد امتحان گفتم از امشب میخونم .... تا الان لای کتابم باز نکردم ..... ای خاک بر سرم